جمعه 8 شهريور 1392برچسب:باردیگرآفتاب برآمده است,

سلام

اینجاجهان است صدای فاتح سختترین قله ها

بله اینجا شهری ازجهان است یاجهانی از همه شهرها

اما طلوع وغروب را گم کرده ام

ازهمین الان دنیا درحال طلوع است

ماه من دیگر خودخود خورشیداست

شبها ماه است و روز ها آفتابی روشن

که باچشم غیرمسلح نمیتوانی نگاهش کنی

حتی یک دید هم نمیتوانی بزنی

البته بعضی ها امتحان کردند نتیجه اش شداینکه

الان چشم ندارند !

اما من ماه راهم فقط باچشم مسلح میبینم

من دلم را نیز مسلح کرده ام

ماه ترین من بیا که خسوفت راتاب نمیاورم .

ماه من بقول خودت یاعلی !

سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:ماه من باش,

توراست گفتی ماه من

توبرهمه میتابی نه فقط برمن

پس این خلسه مدام مرا

باردیگر

بانوری بانیم نگاهی مداوایش کن

برمن بتاب ماه من

یک شنبه 11 تير 1391برچسب:میدانم که نمیخوانی,

آقای من

ازهرچه غیرازتوست بیزارم

دنیاپیش چشمم یک دانه گندم

وبهشت خدا یک ارزن

بهشت نعمت نگاه گرم توست

که همچون آفتاب

نیمی ازجهانم را روشن ساخته ای

وقتی که بخندی آنسوی جهان نیز روشن خواهدشد

آقای من جهانم را پرازنورکن .

یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:روزت مبارک عزیزم,

نماز مغربم رو امشب بنام تو بپا میدارم

مردیگانه من روزت مبارک

چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

ماه من  بیاوببین رسوائی عشق من به کجاهاکشیده بیاوببین که چقدرنبودنت منوخم کرده  بیا وببین برای من چی بودی .

من اگه کل دنیامم پاک کنم بازتو تهش میمونی.

سلام ای آه آئینه سلام ای بغض توسینه هنوزم دوستش دارم.

چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

مولای قلب من ماه من.

هنوززمستون نرفته روسیاهی به دیگ دیده میشه .

آقای من

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم